یا بنی آدم

از خدا غافل مشو

یا بنی آدم

از خدا غافل مشو

یا بنی آدم

یا بَنی آدَمَ

أَنا غنَیُّ لا اَفتَقِرُ

اَطِعنی فی ما أمَرتُکَ اَجعَلَکَ غَنیّاً لا تَفتَقِرُ

یا بَنی آدَمَ

أنا حَیُّ لا اَموتُ

اَطِعنی فی ما أمِرتُکَ أجعَلَکَ حَیّاً لا تَموتُ

یا بَنی آدَمَ

أنا أقولُ لِلشَیّءِ کُن فَیَکون

اَطِعنی فی ما أمَرتُکَ اَجعَلَکَ تَقولُ لِلشَیّءِ کُن فَیَکون

از غدیر عشق سرشاریم ما

سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۳۸ ب.ظ

غزل مثنوى 
از غدیر عشق سرشاریم ما نوشته :
حامد حجتى


مست آن جام اقاقى شددلم 

بى‏خود از چشمان ساقى شددلم 


باز این دل عشقبازى مى‏کند
عاشقانه تکنوازى مى‏کند


چون که مست از ساغر یاقوتى‏ام 
وامدار چشم آن لاهوتى‏ام  


واله‏ام سرگشته در صحراى درد  

شیعه‏امسرمست از صهباى درد  


تا ابد دست من و جام الست 
تا ابد چشمان اشکم مست مست 

اى خداى دیده بارانی ام 

محو در اندیشه عرفانی ام


محو در نام بلند ساقی ام 
عاشق آیینه‏ هاى باقی ام 

در نگاهم موج دریا مى‏شود
شعرهایم وقف فردا مى‏شود 

خمى از دریاى حیدر مى‏زنم 
جامى از درد پیمبر مى‏زنم 

جرعه نوش کوثر ربانى‏ام 
در خم ابروى ساقى فانى‏ام 


از غدیر عشق سرشاریم ما 
مست چشم ناب دلداریم ما 

 چشم ما آیینه اهل ولاست 

ساغر ما پر ز جام مرتضى است 


جامهاى ما اسیر خم تو 

مستى ما از غدیر خم تو 

خم تو لبریز از حب ولاست 

خم تو سرشار از صهباى «لا»ست 


اى خروش آبها در یاد تو 

معنى فریادهافریاد تو 


اى خداى حلم، معبود نیاز
ذکر یا قدوس در اوج نماز 

تا قنوت یادها چشمان توست;
سجده سرخ شفق از آن توست 

چشم خورشید است‏بر مستان تو 
سبحه افلاک در دستان تو 

شب طلوع گریه‏هایت دیده است 
چاه کوفه، هاى هایت دیده است 

ذکر بر سجاده‏ات گل مى‏کند
اشک از چشم تو پر مل مى‏کند 

اى تغزلهاى سرخ آفتاب

 اى امام رود اى معشوق آب


 از همان روزى که رویید آفتاب 
از فراز دستهایش ماهتاب;


عاشق اصل ولایت گشته‏ایم 
واصل و صل و صایت گشته‏ایم 

«وال من والا»ست در خم غدیر 
عشق ما مولاست در خم غدیر 

حیدر کرار، مستت مى‏شویم 
همچون مالک، پاى بستت مى‏شویم 

عمر ما در جذبه نازت گذشت 
در عروج سرخ پروازت گذشت 

بیعت‏ خورشید را باور کنیم 
از مى حب على ساغر کنیم 

این غدیر خم، خم اهل ولاست 
مى فروشى شیوه اهل صفاست 

ما سبکبالان کوى حیرتیم 
وارثان ذوالفقار غیرتیم

شیعه را تفسیر خون باید نمود 
درد و داغ و عشق در دشت‏شهود 

خون ما جارى است در رگهاى دشت
سبزه‏ها سرخند در پهناى دشت 

خون، بهاى عشق بازى مى‏شود 
خون مقام تکنوازى مى‏شود 

مکتب ما مکتب خون است و بس 
مکتب گلهاى گلگون است و بس 

هر که را زخمى نباشد شیعه نیست 
شیعه بیدرد آیا هست؟ کیست؟


شیعه! با سرخى خون اعجاز کن 
با دو بال زخمى‏ات پرواز کن 

پر گشا تا اوج عرفان خدا 
تا تلاوتگاه قرآن خدا 

تا خروش چشمهاى منجلى 
تا خدا، تا اشک تا بیت على

یا على از غربتت دم مى‏زنم 
با دل تارم نى غم مى‏زنم 

یا على این آتش جان من است 
شعله‏هاى زخم سوزان من است 

غربت تو غربت آلاله‏هاست
غربت تو انعکاس ناله‏هاست


اى امام درد یا مولا على
عاشق شبگرد یا مولا على 

معنى غیرت خروش چشم تو 
مردتر از مرد یا مولا على

اى لطافت‏خیز معشوق سحر 
یا امام الورد یا مولا على

همچو رب تنها و بى‏همتا تویى 
اى امیر فرد یا مولا على

مى‏چکد از اشک‏هایت ماهتاب 
آفتاب زرد یا مولا على


یا على اى امتزاج مهر و ماه 
اى امام گریه زخمى چاه 

یا على اى همسر بانوى آب 
میدمد از چمشهایت آفتاب 

پیش چشمت آب نیلى مى‏شود 
یاس احمد غرق سیلى مى‏شود 

پیش چشمت آه در را سوختند 
بیت عترت را به کین افروختند 

دست‏شبنم رنگ نیلوفر شکست 
جامهاى ساقى کوثر شکست 

بازوان نسترن مجروح شد 
قامت زهراى تو بى‏روح شد 

مثل گوهر گریه‏ات در چاه شد
قوس محرابت‏ شهادتگاه شد


ساقى خم غدیرى، یا على

 دست ما را چون نگیرى؟ یا على 


یا على اى ساقى خم، السلام

 یا على اى مثنوى ناتمام ...  

۹۵/۰۶/۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
یه بنده خدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی