یا بنی آدم

از خدا غافل مشو

یا بنی آدم

از خدا غافل مشو

یا بنی آدم

یا بَنی آدَمَ

أَنا غنَیُّ لا اَفتَقِرُ

اَطِعنی فی ما أمَرتُکَ اَجعَلَکَ غَنیّاً لا تَفتَقِرُ

یا بَنی آدَمَ

أنا حَیُّ لا اَموتُ

اَطِعنی فی ما أمِرتُکَ أجعَلَکَ حَیّاً لا تَموتُ

یا بَنی آدَمَ

أنا أقولُ لِلشَیّءِ کُن فَیَکون

اَطِعنی فی ما أمَرتُکَ اَجعَلَکَ تَقولُ لِلشَیّءِ کُن فَیَکون

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کفر» ثبت شده است


احنف بن قیس نقل می کند: روزی به دربار معاویه رفتم و

 دیدم آنقدر طعام مختلف آوردند که نام برخی را نمی دانستم. 

پرسیدم: این چه طعامی است؟ معاویه جواب داد: مرغابی است، که شکم آنرا

 با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و نِیشکر در آن ریخته‏اند. 

بی اختیار گریه ‏ام گرفت. معاویه با شگفتی پرسید: علّت 

گریه ‏ات چیست؟گفتم: به یاد علی بن ابیطالب افتادم. روزی در خانه او میهمان بودم.

 آنگاه سفره‏ای مُهر و مُوم شده آوردند. از علی پرسیدم: در این سفره چیست؟ 

پاسخ داد: نان جو. گفتم: شما اهل سخاوت می‏باشید، پس چرا غذای خود را پنهان می‏کنید؟

 علی فرمود: این کار از روی خساست نیست، بلکه می‏ترسم حسن و حسین‏،

 نان ها را با روغن زیتون یا روغن حیوانی، نرم و خوش طعم کنند. گفتم: مگر این کار حرام است؟

 علی فرمود: نه، بلکه بر حاکم امت اسلام لازم است در طعام خوردن، مانند فقیرترین مردم باشد 

که فقر مردم، باعث کفر آنها نگردد تا هر وقت فقر به آنها فشار آورد

 بگویند: بر ما چه باک، سفره امیرالمؤمنین نیز مانند ماست.

معاویه گفت: ای احنف! مردی را یاد کردی که فضیلت او را نمی توان انکار کرد. 


پ.ن:ببخشید عکس مناسبی پیدا نکردم

یه بنده خدا
۲۱ خرداد ۹۶ ، ۱۳:۲۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر