نیمه شعبان مبارک
پ.ن:بیام تو احیای شب نیمه شعبان دیگه از ممات خارج بشیم بریم تو حیات
لذت رو بچشیم به اوج اش برسیم
دعا کنید
یا علی
نیمه شعبان مبارک
پ.ن:بیام تو احیای شب نیمه شعبان دیگه از ممات خارج بشیم بریم تو حیات
لذت رو بچشیم به اوج اش برسیم
دعا کنید
یا علی
گر چه از عشق فقط لطمه زدن را بلدیم
گر چه چندی است که بی روح تر از هر جسدیم
گر چه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم
جز در خانه ی ارباب دری را نزدیم
روزگاری است که ما رعیت این خانه شدیم
سجده ی شکر بر آریم که دیوانه شدیم
از همان روز که حُسنش به تجلّی دم زد
از همان دم که دمش طعنه به جام جم زد
از همان لحظه که مهرش به دلم پرچم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
بنده ی عشقم و مجنون حسین بن علی
در رگم نیست به جز خون حسین بن علی
آسمان با طپش ماه تماشا دارد
قطره دریا که شود جلوه ی زیبا دارد
روح در جسم که باشد همه جا جا دارد
عشق با نام حسین است که معنی دارد
تا خدا هست و جهان هست و زمان هست و زمین
شب میلاد حسین است شب عشق همین
او رسیده که به داد دل غافل برسد
کشتی گمشده ی عشق به ساحل برسد
کاروانی که به ره مانده به منزل برسد
نمک سفره ی ما نُقل محافل برسد
به همان کس که به میزان خدا هست محک
هر کجا سفره ی عشق است حسین است نمک
شب شور است که شیرین و غزل خوان شده ام
خیس از بارش احسان فراوان شده ام
جان رها کرده و دل بسته ی جانان شده ام
مست جام رجب و تشنه ی شعبان شده ام
که شب سوم این ماه حبیب آمده است
باز از باغ خدا نفحه ی سیب آمده است
او همان است که احسان قدیمش خوانند
در مدینه همه آقای کریمش خوانند
صاحب جام بلایای عظیمش خوانند
پنجمین دشمن شیطان رجیمش خوانند
از ازل تا به ابد خلق خدا می دانند
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
غم عشق است که آتش زده بر بنیادم
تا که در راه محبت بدهد بر بادم
من ملک بودم و فردوس نه آمد یادم
که من از روز ازل اهل حسین آبادم
منم آن رود که جز جانب دریا نروم
بر دری غیر در خانه ی مولا نروم
ما که بر صاحب این عشق ارادت داریم
ما که انگیزه ی بر گشت به فطرت داریم
یک نفس تا به خدا بُعد مسافت داریم
باز هم در سرمان شور زیارت داریم
هرکه دارد سر همراهی ما بسم الله
هر که دارد هوس کرب بلا بسم الله
کربلا گفتم و دیدم جگرم می سوزد
آسمان دود زمین در نظرم می سوزد
گوییا معجر بانوی حرم می سوزد
دختری گفت که ای عمه سرم می سوزد
خیمه در خیمه دل اهل حرم شعله ور است
آتش سینه ی زینب(س) ز همه بیشتر است
جابر بن عبدالله انصاری روزی خدمت امام باقر علیه السلام رسید، امام از حال جابر جویا شد.جابر که سالمند بود گفت: اکنون در حالی هستم که پیری را از جوانی و مرض را از سلامتی و مرگ را از زنده بودن بهتر می خواهم! امام باقر علیه السلام فرمود: اما من، اگر خدا پیرم کند، پیری را می خواهم، اگر جوانی بدهد، جوانی را می خواهم، اگر خدا مریضم کند ، مرض را،و اگر سلامتی را برایم بخواهد ، سلامتی را طالبم. اگر خدا مرگ را تقدیرم کند مرگ را دوست دارم، و اگر زنده بودن مرا بخواهد زندگی را می خواهم. شهید ثانی، مسکن الفواد ص 87 |
خدایا، تو میدانی که چه می کشیم ، پنداری که چون شمع ذوب می شویم ، آب می شویم ما ازمردن نمی هراسیم ، اما میترسیم بعد ازما ایمان را سر ببرند و اگر نسوزیم هم که روشنائی می رود و جای خود را دوباره به شب می سپارد ، پس چه باید کرد؟
از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند وهم باید بمانیم تا فردا شهید نشود ، عجب دردی چه می شد امروز شهید می شدیم و فردا زنده می شدیم تا دوباره شهید شویم.
خوشا آن پیکر افتاده در خاک که از خونش شده آغشته رخسار
خوشا سر خرمن مهدی (عج)نهادن دم آخر حسین (ع)آید به دیدار...
کوچیده اید زود مگر صبرتان کجاست
من میرسم ز ره تو را به خدا پا به پا کنید
یک کوله بار حادثه و یک کوره راه عمر
باید گذشت ، برایم دعا کنید
ای کشتگان عشق ، برایم دعا کنید
یعنی نمیشود که مرا هم صدا کنید؟
ای مردمان رد شده از هفت شهر عشق
رحمی به ساکنین خم کوچه ها کنید
این دست های خسته خالی دخیلتان
درد مرا به حکم اجابت دوا کنید
کوچیده اید زود مگر صبرتان کجاست؟
من میرسم تو را به خدا پا به پا کنید