باز ،پر ...
چلچله ،پر ...
باز در بازی ،هر که دارد پر ،پر! ...
شهرمان خاک شده ... ،خرمنمان خاکستر ...
نخل پر ... ،مزرعه پر ... ،روح شقایق : پرپر ! ...
گفت بابا دم در وقت سفر بر مادر : ...
جز حدیث سفر و آتش وخون ...
هر حدیث دگر و هر سخن دیگر،پر ! ...
رود،پر ... ،بازی پر ...
وقت رفتن شده و زورق من سنگین است ...
میروم بار به دریا فکنم ،لنگر پر ! ...
صد نفر ،نخل شده بی سر و صد تن مانده ...
باغ،اسطوره شده ،هر که ،که دارد سر ،پر ! ...
بچه ها باز بر این نقطه گذارید انگشت : ...
عشق ،پر .عاطفه ،پر .
هر کهبسیجی تر پر ...
کاش ما هم کبوترت بودیم
آستان بوس محضرت بودیم
کاش با بال های خاکی مان
لااقل سایه گسترت بودیم
کاش ما هم به درد می خوردیم
فرش قبر مطهرت بودیم
کاش می سوختیم از این غربت
شمع بالای بسترت بودیم
کاش می شد که محرمت بودیم
عاشقانه ابوذرت بودیم
کاش در کوچه ی بنی هاشم
پیش مرگان مادرت بودیم
کاش ماه محرمی آقا
یک دهه پای منبرت بودیم
کاش می شد که گریه کنهای
روضه ی تیغ وحنجرت بودیم
کاش می شد که سینه زنهای
نوحه ی گریه آورت بودیم
کاش در روز تشنگی محشر
باده نوشان ساغرت بودیم
در قیامت به گریه می گوییم:
کاش...ای کاش..نوکرت بودیم